خواب بود یا رویا. فضای دوپارهای از یک آپارتمان، با آشپزخانهای در میانه که فضا را به دو بال شرقی و غربی تقسیم میکند. سمت شرقی با چند پله پائینتر از آشپزخانه قرار گرفته بود. در سمت بال شرقی باز میشد به یک راهرو پوشیده از قفسههای چوبی کتاب. از در که داخل آمد با نگاهی مات دستش را به روی قفسههای خالی کشید. نه بحثی، نه سئوالی، به چیز دیگری نیاز بود که مشخص کند تصمیم خرید در چند صدم ثانیه گرفته شده بود. مهم نبود بقیه خانه چه خصوصیات و ویژگیهایی دارد. کتابهایی بودند که به آن قفسهها منتقل میشدند و این تمام نیاز او، تعریف او، و خواسته او از یک منزلگاه امن و دلخواه بود.
گمشده هایم را می جویم...برچسب : نویسنده : lilibani بازدید : 22