نویسنده مشهور سالمند برنده جایزه نوبل ادبی دو ماه با مرگ فاصله دارد و پنج خبرنگار فرصت انجام تنها مصاحبههای او را در سراسر زندگی پیدا کردهاند. چهار نفر اول به گونهای رقتانگیز توهین میشنوند، و تحقیر میشوند. مصاحبه آنها هرگز با آنچه تصورش را کرده یا تجربهاش را داشتند مطابقت ندارد بلکه ناگزیر به تکرار پرسشهای متداول میشوند و سعی دارند راز موفقیت نویسندهای را دریابند که اثری از او نخوانده و یا به درک آنچه نوشته نرسیدهاند.
نویسنده با نام پرتکستا تاش با بذل و بخشش فراوان نفرت واقعی خود را از نوع بشر و به خصوص زنان نشان میدهد و در این کار هیچ خستی نشان نمیدهد. کتاب سراسر آکنده از ناسزا به سایر نویسندگان، هیات انتخاب برندگان نوبل، خبرنگار و به خصوص خوانندگان کتاب است. از نظر او هیچکس به درستی به درک باطن تماماً کسالتبار زندگی یا نمایشی از آن نرسیده است و همگان در تلاش برای نمایش خود بوده و اشکالی از آنچه نیستند به نمایش میگذارند. از آن بدتر خوانندهنماهایی که با ادعا بر مطالعه کتابها بدون آن که آنها را به درستی دریافته باشند سعی در ورود به طبقه فرهیختگان دارند.
پنجمین و آخرین خبرنگار که از بخت بد "تاش" یک زن است و از نظر او، همین جنسیت از روز اول تولد او را ناگزیر به یک "قربانی" بدل کرده، کسی است که تمام قد در برابر او میایستد؛ در برابر کسی که در ایدئولوژیاش زن وجود خارجی ندارد. این زن جوان سیساله چنان با شهامت بازیهای صرف و نحو او را خنثی میکند که نشان میدهد فعل "خواندن" را به درستی انجام داده و نه تنها تمام کتابهای چاپ شده او را به معنای واقعی درک و تجزیه و تحلیل کرده، بلکه از تنها کتاب پایاننیافته نویسنده نیز مطلع است و برای آن پایانی در خور ارائه میدهد.
نویسنده: املی نوتومب، بلژیکی متولد 1967
مترجم: شهرزاد سلحشور که حقیقتاً کار دشوار ترجمهای سرشار از بازی با کلمات را انجام داده است.
نشر قطره؛ جاپ اول، 1401.
گمشده هایم را می جویم...برچسب : نویسنده : lilibani بازدید : 23