در آلبوم عکس های نداشته، در انعکاس خاطره های موّاج، در گوشه ای از قلبم، هنوز به دنبال هویت و اصل شما می گردم. شما که هم چون رگ و ریشه در اعصاب، گوشت و خون من ثبت شده اید.
دوستان قدیمی، هم کلاسی های مدرسه، کتابدارهای کتابخانه، طراحان و نقاشان و خوشفکران عزیز من. شما کجائید؟ نه نامی، نه نشانی، نه عکسی، پس چطور این حافظه چنین واضح شما را در خود جای داده و به یاد شما این قلب چرا تیر می کشد؟
کتابی از تو گرفتم،ساندویچت را پنهانی خوردیم، نوار کاست بتهوونت را به امانت دادی، رشته تحصیلی آینده تو رویای شب های من شد، با تک تک شما زندگی کردم، کم یا زیاد. از شما تاثیر گرفتم سطحی یا عمیق. با هم نفس کشیدیم، ترسیدیم، جنگیدیم، خندیدیم.
شما کجائید؟
در این عصر ارتباطات هم شما را نمی یابم... و ترس شنیدن آن خبر که نباید شنید، ترس دانستن آن چه که نباید دانست، نمی گذارد بیشتر جستجویتان کنم.
کاش شما به دنبال من باشید. کاش شما مرا پیدا کنید. من هنوز زنده ام....
+ نوشته شده در چهارشنبه دهم آبان ۱۳۹۶ساعت 10:54  توسط لیلی بنی هاشمی |
گمشده هایم را می جویم...برچسب : نویسنده : lilibani بازدید : 136